۲/۳۰/۱۳۹۱

چه پیش پا افتاده

درست دقایقی قبل از اینکه تکه های مغز پسر جوان روی دیوار های اتاقش پخش شود، مثل غروبِ همه ی روز های فرد، سوار بر تاکسی از باشگاه به خانه بر میگشت. هدفونش در گوشش بود و به هیچ اتفاق مهمی فکر نمی کرد که ناگهان آن صدای مهیب را شنید.انگار سر ِبزرگ شیپور را جلوی گوشش گرفته باشند و با تمام قدرت در آن بدمند. هدفون را از روی گوشش برداشت. دستش را روی صورتش گرفت با تمام قدرت انگشت هایش را روی شقیقه و چشمهایش فشار داد. احساس کرد چشمهایش در حال متلاشی شدن است. شروع به فریاد زدن کرد اما صدایی از گلویش خارج نمیشد. مغزش متورم شده بود و ترک خوردن جمجمه اش را زیر انگشت هایش حس میکرد. بدنش مثل 58 کیلو لاشه روی دوشش، توان راست ایستادن را از او گرفته بود. و زیر پوستِ آن احساس خفگی میکرد. چند لحظه  بعد صدا فروکش کرد و  سکوت ممتد همه جا را گرفت. اسکناس 500 تومانی را به راننده داد. راننده که در هفته اخیر دو بار مخفیانه به خانه ی زن بیوه ای رفته بود و اولین بار هم در همین ماشین و در ازای 15000 تومن او را  کرده بود در حالی که سعی می کرد چهره اش را پنهان کند پسر را جلوی در مغازه ای که صاحبش بعد از سقوط شهرشان علاقه زیادی به حرف زدن نشان نداده بود پیاده کرد. پسر جوان با خودش گفت "چقدر پیش پا افتاده". زنگ خانه را که زد برادرش از پشت آیفون گفت "کیه". در صدایش اندوه پشیمانی از آن آتش سوزی مهیب که موجب کشته شدن سه هزار زن و کودک کُرد بود، موج میزد. با خودش گفت "چه پیش پا افتاده". در آشپز خانه همزمان جنین تازه شکل گرفته ی یک نوزاد و جنازه مادر را کنار سینک ظرفشویی دید. در آن میان دختر زیبایی بود که ساقهای برهنه اش از زیر گلهای نارنجی رنگِ کوچک حاشیه ی دامنی بلند و سیاه پیدا بود. احساس کرد بشدت عاشق اوست. با خودش گفت "بیش از حد زیباست". از کنار جنازه ی فرسوده مادر عبور کرد و در وسط هال ساکت ایستاد. احساس کرد که برادر و مادرش با حرف هایشان آماده هجوم به سمت او هستند.قبل از اینکه آنها به خودشان بیایند به سمت حمام فرار کرد. زیر دوش تمام  آینده و گذشته را دید و زمین را دید که کاملن مسطح شده است. انسانها برهنه روی آن ایستاده بودند. در صورتشان تنها حیرت بود. زمان تمام شده بود و همه چیز شبیه عکسی که سالها در  یک آلبوم بماند بود

۲ نظر:

  1. تقدیم به آن دختره که هم خوشگل بود و هم شاد و هم بامزه و به او می خندیدم زیاد

    پاسخحذف
  2. خوب بود، یه نکته: کاراکتر راننده ول شده، یعنی معلوم نیست اگه قرار بوده کاراکترایز بشه چرا انقد کم بهش پرداخته شده و اگه نه، چرا باید قسمتی از داستان به روایت روابط فردی اون بگذره

    پاسخحذف